تفريح چند روز تعطيلي
امروز يكشنبه 24/10/91 و ماچند روزي بود كه تعطيل بوديم خيلي خوش گذشت تعطيلات ؛در كنار هم بودن و به دخترمون رسيدن خيلي خوب بود . ديروز صبح با مامان فاطي و بابايي حسين رفتيم خارج شهر خيلي هواش سرد بود شما دختر گلم هم كه رود خونه آب رو كه ديدي كلي ذوق كردي و هي مي گفتي آپ آپ قربونت بره مادرت وقتي اينقد ذوق مي كني از ديدن بچه ها و ... من خيلي خوشحال مي شم خلاصه بابا پيمان ما رو تا يك جاهايي برد كه اصلا نرفته بوديم خيلي خوش منظره بود شما هم كه فقط فضولي مي كردي تو ماشين و آجيل و بيسكويت مي خواستي كلي نق مي زدي كه بهت خوراكي بدم شيطونك.ظهر ساعت 30/12 برگشتيم خونه و نهار خونه مامان فاطي بوديم تا ساعت 10 شب اونجا بوديم و با تو دختر فضول ما برنامه ها داشتيم اينقد شيرين كاري مي كردي كه از دستت عاصي شده بوديم خلاصه روز تعطيل خوبي رو سپري كرديم و من ديشب كلي ناراحت بودم كه صبح مي خوام بيام سركار و عزيز ترين دخترم باز تنها مي شه ولي خوب چاره اي نيست كاري هست كه همهمامانها مي كنند . اينم عكس دختر خوشكلم