تولدت مبارک عسلکم
سلام به دختر زیبا و شیرین من . دخترم امروز که دارم برای شما خاطره زیبای تولدت رو می نویسم 3 روز از تولدت گذشته . پنج شنبه شب تولد یکسالگی شما رو گرفتیمالبته با چه مکافاتی اینقد دوندگی داشت که اصلا فکرشو نمی کردم ولی هر چی بود به خیری و خوشی گذشت و همه چی خیلی خوب و عالی و به خیری گذشت. خیلی خیلی خوش گذشت به ما همه دوستان و فامیل امدن و ما هم با تلاش هر چه بیشتر برای شما تزیینات اتاق و .....را با خاله نغمه انجام دادیم واقعا خاله نغمه و عمو مهدی و خاله ساغر کمک کردن تو تزیینات اتاق به ما دستشون درد نکنه . حالا عکسهای شما رو اماده بشه حتما برات می ذارم تا بقیه هم ببینند . دخترم اون شب خیلی ناز شده بودی همش که بغل مامانی بودی و بغل هیچ کس نمی رفتی قربونت برم . اون شب تا ساعت 30/1 شب با مهمانها خوش گذروندیم و بهموم خیلی خوش گذشت و کلی خندیدیم . دوباره فردا صبحش با بابا پیمان رفتیم خونه مامان فاطی و تمیز کاری کردیم چون دیگه خیلی خرابکاری شده بودتا شب اونجا بودیم و با روژینا خوش گذروندیم طفلی روژینا چقد گریه کرد که دوست داشت پیش ما بمونه می گفت نمی خوام با مامان و بابام برم ای جون عمه . خوب دخترم تو رو به خدای بزرگ می سپارم و برات آرزوی موفقیت می کنم .