هلن لوس ماماني
زيباي من سلام امروز شنبه 25/9/91 هست و من دارم براي شما نازنينم خاطرات خوبت مي نويسم . دخترم مي خوام برات بگم از راه رفتنت كه دقيقا از چهارشنبه شب شروع به راه رفتن درست و درمون كردي اينقد همه ذوق كردن از اين موضوع مخصوصا من و بابا پيمان كه داشتيم بال در مياورديم اتفاقا هموم شبي بود كه مامان فاطي و بابايي حسين و دايي و خاله شما هم اومد بودن كه ما را كلي با اومدنشون ذوق زده كرده بودن خيلي دلم براي مامانم تنگ شده بود دوست دارم مامان جونم . عزيزم اين شيرين كاري هاي روزانه تو رو وقتي مي بينم خيلي به خودم مي بالم هر روز كه مي گذره بزرگتر مي شي و خانوم تر مي شي بخدا خيلي خوشحال مي شم بعضي موقع ها به بابايي مي گم اين همون هلن ك...
نویسنده :
مامان
10:39