هلن کوچولوی مامانهلن کوچولوی مامان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

دنیای مامانی

كوچولوي يه روزه ما

1391/4/12 9:49
نویسنده : مامان
566 بازدید
اشتراک گذاری

شيرين عسل بازم من اومدم آخه ميدونم ماماني فعلا وقت نداره بياد و وبتو به روز كنه .خودمونيم اينقدر كه براي تو از ديروز نوشتم توي وب فرشته هاي خودم نرفتم.الان با ماماني تلفني صحبت كردم حالش بد نبود .شما داشتي شير ميخوردي قربونت برم .اسم خوشگلتم هلن گذاشتن انشاالله كه خوشنام باشي عسلك و زير سايه مامان و باباي مهربونت سالهاي سال با شادي و خرمي زندگي كني عزيزم.

 

 

 

 

 

 

سلام دختر کوچولوی مامانی امروز که این مطلب رو برای تو نازنینم می نویسم شما هشت ماهته عزیز دلم هر چی از قربون صدقه هات بگم کم گفتم کوچولوی نازنینم حالا می خوام هر چی از اون دوران یادم مونده برات بنویسم در کل که بخوام بگم دختر خوب و نازنینی بودی در این هشت ماه اصلا اذیتمون نکردی فقط دو شب برای دل درت بیدار بودی که یک شب با مامان فاطی تا ساعت 5 صبح بیدار بودیم و تو رو می خواستیم به زور بخوابونیم کلی اون شب خندیدیم یادش بخیر عزیزم دو ماهه که بوی بابا پیمان می خواست بره چین که ما هم با بابایی و مامان فاطی و بابا حسین رفتیم مشهد پیش دایی شهرام و خاله نغمه که دایی و خاله خیلی خوشحال شدن کلی خوش گذشت اینقدر نازنینی که همه دوست دارن خوشکل مامان من بدون تو هیچم نه ماه تو رو در شکم داشتم با تو صحبت می کردم ، درددل می کردم آخرش هم با همه عشقم بدنیا آمدی اصلا زندگی من و بابا پیمان رو دگرگون کردی من و بابا پیمان قلبمون برات شما می تپه ، عاشقتیم اینقد شیرین شدی الان که تا منو می بینی به سمتم دست بلند می کنی می گی مام خوشکل مامان خودت هم می دونی که مامانت چقدر دوست داره .هفته پیش که هشت ماهت کامل شد ما دوباره رفتیم مشهد پیش خاله و دایی شهرام . چقدر خاله و داییت رو دوست داشتی و بغلشون می رفتی و باهاشون بازی می کردی ، خاله نغمه و عمو مهدی که دلشون برات پر می زنه عاشقتن . دخترم جدیدا واسه خودت صحبت می کنی درد دل می کنی با روروئکت راه می ری تمام خونه رو بازی می کنی با بابا پیمانت کلی توپ بازی می کنی خلاصه بگم که عزیز دل شدی ، نفس شدی ، عشق شدی در آخر هم می خوام از زحمات و کمکهای بابا پیمان و مامان فاطی تشکر زیاد کنم که در بزرگ کردن تو نقش بسیار زیادی داشتن و منو همراهی کردن اگه کمکهای این دو نفر نبود شاید من الان خیلی مشکلات داشتم  . خوب فعلا با عزیزم بای بای می کنم و دوسسسسسسسسسست دارم هلنمممممممممممممممم مامان طلایی منniniweblog.comniniweblog.comظششضةس×ضص ش   اینم دست نوشته دختر گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سينا و كيميا
13 آذر 90 11:16
قربونت برم كه يك ماهه شدي و هنوز ماماني نتونسته بياد و به وبت سر بزنه البته بهش حق بد گلم تو هنوز خيلي كوچولويي و نياز زيادي به رسيدگي داري كه همه وقت ماماني روپركرده
مامان نی نی کوچولو
6 دی 90 13:42
سلام مبارکه تولد هلن خانوم ایشالا زنده باشه همیشه عکسشم بذارین تا این دختر ناز مامانی رو ببینیم. به ما هم سر بزنید
مامان نی نی کوچولو
6 دی 90 13:51
اوه اوه ببخشید عکسارو دیر آورد من فکر کردم نزدین خیلی نازه هلن جونبیاین و بیشتر از این روزای قشنگش بنوسین
سينا و كيميا
15 دی 90 11:51
آره عزیزم
مامان یاس
28 دی 90 22:47
سلام به مادر آینده خیلی خوشحالم که به وبلاگ شما مامان مهربون سر زدم امیدوارم نی نی شما را بزودی ببینم اگه دوست داشتین به خانه تازه تاسیس ما سربزنین من وبابا حسن تازه ازدواج کردیم. یه عالمه حرف های عجیب هم داریم منتظرتون هستم
سنا
23 خرداد 91 16:11
سلام مرسی . حتما میام
عمو مهدی
26 تیر 91 22:53
تو عشق - زندگی - نفس - عمر و تمام هستی منی آخ که دلم خیلی خیلی واست تنگ شده جیگر من .
. مرسی مهدی جان از شما و نغمه ممنون هستم که به وبلاگ دخترم سر زدید و خوشحالم که هلن همچین خاله و شوهر خاله ای داره که همیشه به یادش هستن و براش دعای سلامتی می کنند. دوستون دارم . خواهرتون نگار